به خاطر زندگی اثر یئانمی پارک
در بخشی از کتاب به خاطر زندگی آمده که، برای دو چیز بسیار شکرگزارم هستم، اول اینکه در کرهشمالی متولد شدم و دوم اینکه از کرهشمالی فرار کردم. مثل دههاهزار آدمِ دیگر اهل کرهشمالی، من هم از زادگاهم فرار کردم و در کرهجنوبی مستقر شدم؛ جایی که هنوز هم مثل سالیان پیش، شهروند بهحساب میآیم. گویا این مرز مهروموم شدۀ کرهشمالی و جنوبی، باوجود نزدیک به هفتاد سال درگیری و کشمکش هنوز نتوانسته ما را از هم جدا کند. کرهشمالی و جنوبی از پیشینههای نژادی مشترکی برخوردار هستند. به یک زبان حرف میزنند، بهجز چند کلمه: مرکز خرید، آزادی بیان و عشق که حداقل همانگونه که بقیه دنیا این کلمات را میشناسند در کرهشمالی معنا و مفهومی ندارد. تنها عشق واقعی که میتوانیم بر زبان آوریم، عشق یا پرستش کیمهاست. سلسلۀ پادشاهی زورگو و مستبدی که بهاندازۀ سه نسل بر مردم کرهشمالی حکومت کرده؛رژیمی که راه ورود اطلاعات خارجی را مسدود کرده است، همچنین راه ورود تمام فیلمها، تصاویر و سیگنالهای رادیویی را. بدون هیچ شبکۀ اینترنت جهانی…
در این خودزندگینامه تاثیرگذار و فراموشنشدنی در ابتدا جلوۀ پررنگی که دیده میشود، روزگار زنان است. زنانی که به امید آزادی از کشورشان فرار میکنند و در دام قاچاقچیان انسان درگیر شده و چون کالایی دستبهدست میشوند، و سرانجام یا در مزرعهای جان میکَنند یا از روسپیخانهها سر درمیآورند. نویسنده کتاب به خاطر زندگی یکی از زنانی است که در سیزدهسالگی طعم تجاوز را چشیده است. موقعیتی که او در آن گیر افتاد به مصداق این سخن است: نه راه پیش دارد، نه راه پس. اگر در کرهشمالی میماند باید چشمانتظار روز مرگش میشد، مرگی که گرسنگی آن را رقم میزد. پیشِ رویش نیز هم عذابی هراسآور است و هم هراسی عذابآور؛ عذاب تلخ تجاوز که هر لحظه با آن در جدال است و هراس بازگردانده شدن به کشوری که از آنجا فرار کرده بود. جغرافیای سفر او کرهشمالی، چین و کرهجنوبیست. این جغرافیا در دو کشور نخست همراه هراس و عذابی با منشأ بیرونیست و در کشور سوم منشایی درونی دارد. پیشتر به آن هراس و عذاب اشاره کردیم، اما آن منشأ درونی چیست و چگونه رخ مینماید؟ آن منشأ درونی نخست با مفهوم غربت عجین است. بازتاب رفتار با دیگری در هر کشوری محبتآمیز نیست. تو بههرحال غریبهای و «دیگری» بهحساب میآیی، اما از این رنج بارتر جدالی درونیست؛ جدالی که آدمی با دیگری زخمخوردۀ خود دارد. یئانمی در چنین موقعیتی قرار داشت. البته این یک روی سکه است. روی دیگر، تلاش و ارادۀ آدمیست. از جلوههای مثبت پررنگ در این کتاب تصویر خانواده است. حتی در سختترین لحظهها هم آغوش گرم خانواده و ایثار یکایک آنان است که اراده و تلاش انسان زخمخورده را افزون میکند. همچنان که یئانمی به قدرت خود و خانوادهاش توانست بر مشکلات بیرونی و درونی فائق آید.
مخاطب این کتاب فقط زنان نیستند؛ انسان واخورده با هر جنسیتی طرف سخن آن است. سخنی که شاید بارهای بار شنیده باشیم: انسان قدرت اراده است.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.